دریای جان

هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...

دریای جان

هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...

تنها بهانه زندگیم

 

ای تو تنها بهانه زندگیم  

نیستی که ببینی چگونه بی تو تنها در غروب دلنواز کوچه باغ عاشقی قدم میزنم و شب بی تو غم آلود است...

نیستی که ببینی  بر سر قرار پا به پای آن درخت چنار پیر شدم و ابرهای عاشق چشمم در نبود تو بارانی است...

نیستی که ببینی گلزار دلم مدتهاست که بیابان شده است و عطشناک عشق توست

و نیستی که ببینی لعل لبانم بی تو پای آن درخت چنار عشق را به همراه خود به خوابگاه ابدی میبرد...

ولی این را بدان شاخه گل رز تو هنوز در دلم سرخ است.

 

 

 

بی تو

 

 

مرگ را حس میکنم و افسوس که نیستی تا باز مرا در آغوش بکشی و با دستان پر مهرت نوازشم کنی، افسوس که نیستی تا با تو از یاد ببرم گریستن را، تا آخرین دم دوستت خواهم داشت.  

 

 

 

بادگیسوی مرا خواهد ربود
درهجوم خلوت یک روزسرد!

بی تومیمیرم میان اشکها
درغم بیهودگی از سوز درد
بی تو بغضی سرد روحم را گرفت
خنده هایم در حریر درد م
ُرد
قلب ویران مرا دست غمت
در شبی خاکستری تا مرگ بُرد
یادگار روزهای شاد من
لحظه ای آغوش بر یادم گشا
بی صدا دور از نگاه غصه ها
باز بر خیل خیال من بیا
.

 

پدر

 

چقدر دلم برای لبخند شیرینت تنگ شده،

         لبخندی که حالا فقط از درون قاب میتوانم تماشایش کنم؛

                                               پدر

 

 

یک زمان در خواب غفلت بودم، در کنار من پدر بی تاب بود، وقتی از خواب گران برخاستم، ناگهان دیدم پدر در خواب بود.

 

 

 

گلدانها بعد از تو پریشان شده اند،

محتاج نم و شبنم و باران شده اند،

از وقتی که به آسمان کوچیدی،

گلها همه آفتاب گردان شده اند.

پدر

 

 

 

بابایی

   خیلی وقته که رفتی اما تو این روزا دستات رو می بوسم و به عکس خیالیت میگم:

           روزت مبارک

 

 

 

شاعر دنیا من اگه بودم                   آغاز شعرم با کلام پدر بود

تشنه تو صحرا من اگه بودم                آب حیاتم توی دست پدر بود

وای اگه گندم پوست تنم بود

اونکه با دستاش منو می کاشت پدرم بود

ریشه ام رو تو خاک اگه میگذاشت پدرم بود

پدر جونه، پدر روحه، پدر دین و ایمونه

                                        پدر نوره، پدر امید، پدر عشقه که می مونه.

 

 

روز پدر مبارک

طاقت ندارم

 

 

خدایا شاهد تنهایی ام باش، بین غم ها تنها ناجی ام باش

پر پرواز من دیریست بسته، تو بگشا و در آزادی ام باش

اسیر موج های تند خشمم، تو آرام دل دریایی ام باش

دل خسته خریداری نداره، تو خواهان صفای ذاتی ام باش

در این آشفته بازار محبت، تو تنها شاهد ارزانی هم باش 

   

 

اگه یک روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه چشمات رو ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خاطر بیار اگه چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری!

 

 

 

بیا امشب به من محرم شو ای اشک، بیا امشب تو هم با غم شو ای اشک

بیا بنگر دلم تنها شده باز، بیا قلب مرا همدم شو ای اشک

من آن گل بوته ی خشک کویرم، بیا بر روی من شبنم شو ای اشک

رها کن میل ماندن در دو چشمم، تو جاری بر رخ زردم شو ای اشک.

 

  

 

من نشانی از تو ندارم

اما نشانی ام را برای تو می نویسم:

درعصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار!

خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!

کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام!

درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!

حریر غمش را کنار بزن!

مرا می یابی.

 

 

من چه ساده ام! و از صداقت سرشار...!

اما...

دنیا پر از ریا و دروغ! و مرا نیز اینگونه می خواهد...

امروز بر سادگی خود گریستم... و یا نه... خندیدم!

وقتی دیدم چه راحت به اتهام ساده دلی، دل دیگری را رنجاندم...

آیا گناه از من بود که بی ریا بودم؛... یا نه...!

یا گناه از نگاه دیگران است که مرا ریاکار می خواهند...

چگونه تاب آورم این نگاه های سنگین را...

می گریزم و خود را تنها می یابم. در تنهایی غرق سکوت می شوم...

سکوتی سنگین که راه فریاد را بر من می بندد

و چه زجرآور است فریادی که در دورن سینه ام حبس شده است...

کاش می مردم

دیگر طاقت این زندگی را ندارم

کاش میشد امشب که می خوابم دیگر بیدار نمی شدم...

دوستت دارم

 

 

 

مدت ها بود که می خواستم رازی را که در سینه دارم به تو بگویم. اما نتوانستم. دوست داشتم هنگامی که از کنارم می گذری این راز را در چشمان عاشقم بخوانی. ولی تو با بی اعتنایی می گذشتی تا اینکه امروز قلم را برداشتم تا از بی مهریت بنویسم. ولی وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم دیدم نوشته ام: "با تمام وجود دوستت دارم

 

 

یادته موقع رفتن گفتی که عاشق ترینم
گفتی تا آخر دنیا دل به هیچ کسی نمی دم
بعد چند ماهی که رفتی خبری از تو شنیدم
گفته بودی به یه قاصد
عاشق یه عشق دیگم 

عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی. عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور انداختی، زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی، کاش روزی آن را برگردانی!

 

 

ای معنی انتظار یک لحظه بایست!

دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست؟

یک لحظه بایست و یک جمله بگو!

تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟

مرگ آرزوها

  

 

امشب به سوگ آرزوهایم نشسته ام و در غم نبودنت اشک فراق می ریزم...

امشب شمع حسرت آرزوهای بر باد رفته ام ذره ذره آب میشود...

امشب برای مرگ آرزوهایم لباس سیاه پوشیده ام...

کاش امشب کسی برای عرض تسلیت به خانه دلم می آمد...

کاش امشب تو بودی و دلداری ام میدادی و دفتر کال آرزوهایم را ورق میزدی...

اما...

اما افسوس که تو نیستی و زندگی بی تو قشنگ نیست.

 

  

 

خدایا!

گر تو درد عاشقی می کشیدی؛

تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی؛

تو هم چون من به مرگ آرزوها می رسیدی؛

پشیمون می شدی از این که عشق رو آفریدی.

 

  

 

نفرین به عشق به عاشقی، نفرین به بخت و سرنوشت،

به اون نگاه که عشقتو، تو سرنوشت من نوشت،

نفرین به من، نفرین به تو، نفرین به عشق من و تو،

به ساده بودن منو، به اون دله سیاه تو...

 

 

 

مادر

  

 

 

گرچه پدر تاج سر است،

سلطان قلبها مادر است.

 

 

 

آنالار بایرامیدی

آنالار بایرامیدی، چوخلی مبارکدی بوگون

نئجه شعریمده یازیم، وصفیده چوخ تکدی بوگون

گؤزومون نوری آنا، هر دامارا قاندی آنا

اوشاغین اولکه سینه، رایحه جاندی آنا

گئجه لر صبحه کیمی، شعله کیمین یاتماز آنا

اوشاغین بیر سسینی، دونیالارا ساتماز آنا

نه دئییم دریالارین، شوکتی دی

بولاغین، چشمه لرین، عزتی دی

نه دئییم چون بیزه، بیر گولدی آنا

سؤزی خوش هر سؤزی، مین گولدی آنا

سن اؤزون دونیالارا، جان سان آنا

حیاتین افلاکینا، چون مه تابان سان آنا

بو قارا دونیادا، گر حادثه و غم چوخ اولا

بیلیره م هر غمیمه، چاره و درمان سان آنا.

 

روز مادر مبارک 

  

این شعر زیبا رو هم آقای محمد جابر در نظرات برای ما زحمت کشیدن و نوشتن و منم دیدم خیلی زیباست، گذاشتم توی این پستم تا همه بخونن. وبلاگ این دوست عزیزم رو در آخر شعر نوشتم. یه سر بزنید. ممنون از همه ی دوستای خوبم. 

معنای عشق 

مادر ای سایه‏ی الطاف خدا
ای سراسر همه مهر
ای دل انگیزترین معنی عشق
ای که یادت همه آرامش من
ای وجودت همه خواهش من
تو نمایانگر الطاف خدایی مادر
مروه و حج و صفایی مادر
زیر پای تو بهشت است بهشت
باز هم طفل توام
هرچه کردم
چه زیبا و چه زشت
دست تو گرمترین گرمی مهر
مهر تو پاکترین معنی عشق
نفست رایحه‏ی ریحان است
دیدن روی نکویت مادر
همه درد مرا درمان است
ورد زیر لب تو ذکر دعاست
خانه با بودن تو
بهترین باغ دل انگیز خداست

پاکتر از همه پاکی هایی
خوبتر ازهمه خوبی هایی
با صفاتر ز همه دنیایی
مادرم
مادر خوبم بخدا
دفتر عمر مرا
تو چو شیرازه‏ی هستی هستی
تو سزاوار چه هستی
همه چیز
من چه دارم که تو را زیبد
هیچ
سایه لطف خدایی مادر
معنی عشق و وفایی مادر
شعر من درخور تفسیرت نیست
اوج مهری و صفایی مادر 

http://www.torkaman.blogsky.com