هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...
درباره من
بنام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت.
بیاد او که علت زیستن است و غایت رفتن الهه دل است و هم دیده و به یاد یار که هم یاد است و هم یادگار.
سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن، هنوزم پر میکشه دل برای به تو رسیدن.
روزی که اولین بار نگاه آتشین عشق تو را دیدم ناگهان نگاه تو را مانند شراب گوارا نوشیدم.
دوغما گونون موبارک٬ آی منه مهریبان یار
قوربان اولوم من سنه٬ گوزلری جان آلان یار
شمعیوه پروانه یم٬ عشقیوه دیوانه یم
ایسته ییرم چوخ سنی٬ درده منی سالان یار.
خداوندا مرا بی یار مگذار، شبم بی مه کن اما تار مگذار، بگیر از من فروغ دیده ام را، ولی در حسرت دیدار مگذار.
این وبلاگ رو تقدیم میکنم به کسی که دوستش دارم...
امیدوارم از این وبلاگ خوشتون بیاد.
Only for your sake!
ادامه...
/ بی وضو در کوچه ی لیلا نشست / گفت : یارب از چه خوارم کرده ای ؟ / بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟ / مرد این بازیچه دیگر نیستم / این تو و لیلای تو ، من نیستم / گفت ای دیوانه ، لیلایت منم / در رگت پنهان و پیدایت منم / سال ها با جور لیلایت ساختی / من کنارت بودم و نشناختی .
سلام دوست عزیز ببخشید که مدتها نبودم حالا هم معلوم نیس که دوباره باشم به هر حال امیدوارم که خوشحال و شاد باشی روم نمیشه بگم که بیایید تو وبلاگم آخه تار عنکبوت بسته موفق باشی وخوش یاحق
من بازم اومدم ولی نیومدی بهم سر بزنی واقعا خوشحالم که وبلاگت همه جوره ابدیت و بروزه مطالب خوبی داری بیا پیشم خوشحال میشم . من بازم دارم از ایران میرم برای ظبط اهنگ ها وموزیک ویدئو ها اگه یه کمی دیر شد بهتون سر زدم منو ببخشید ولی هر طوری شده بهتون سر میزنم منتظرت هستم دریا خانم .
سلام دریا خانم الهی من قربون اون دلت بشم ، خدا نکنه ایشا الله دل دشمنات خون بشه دریا خانم عزیز
امروز صبح شنبه س من تازه از خواب بیدار شدم دارم میرم عجمان تو راه بودم یه کافی نت دیدم اومدم و یه سری هم به اینترنت بزنم که دیدم دریا خانم عزیز قدم روی تخم چشم ما گذاشتند و اومدن پیشمون واقعا این صبح شنبه ای خوشحالم کردی حسابی بازم بیا خوشحال می شم .
آوازهای رنگی خود را ز سر بخوان ! با برگهای قهوه ای و سرخ و زرد خویش نقش هزار پرده ای از یادها بکش ..... لختی درنگ کن! از سطر سطر دفتر یادم عبورکن! با من کتاب خاطره ها را مرور کن! تو یادگار عمر به تاراج رفته ای در روزهای خاطره انگیزت پیچیده عطر کودکی و نو جوانی ام من دکمه های لباسم را با دستهای مهر تو می بندم در کوچه های خاطره انگیزت دنبال عمر گمشده می گردم گلدان شمعدانی و یاسم را با قطره های مهر تو آب می دهم با من بمان! با من بخوان! همراه من کتاب زمان را ورق بزن : زنگ دبستان را زدند... احمد دوباره کنج حیاط ایستاده است خورشید کم کمک به نوک کوههای غرب نزدیک می شود .... اما هنوز از حسنک نیست یک خبر معلوم نیست باز چرا دیر کرده است! فریاد اعتراض حیوانها می رسد به گوش : بع بع .... مع مع کبری هنوز پشیمان است امسال هم دوباره کتابش را زیر درخت خانه اشان جا گذاشته چوپان هنوز هم دست از دروغ گویی خود برنداشته با اینکه بره های قشنگش را همین پارسال گرگ از هم درید و خورد ..... پاییز مهربان! با من بساز! با من برای کوچ پرستو غزل بساز! من هم کتاب عمرو جوانی را زیر درخت سبز زمان جا گذاشتم آموختم دروغ نگویم اما این گرگ نا بکار یوسف من را از هم درید ..... ............ دارد قطار حادثه از راه می رسد پیراهنم کجاست ؟؟ فانوس هم که نفت ندارد کو ماه ؟؟ کو سوار ؟؟ باران حادثه است که می بارد آن مرد در باران می رود سد هم شکسته است پطرس کجاست ؟؟ تاب و توان من هم از دست رفته است بازی تمام شد! این دست آخر است .... تقدیر برد و من ناباورانه باختم ! اما چقدر خوب من گرگهای گله خود را شناختم
استفاده کردم
سلام
سلام دریا جان خوی؟
بسیار زیبا بود مرسی از انتخابت
شاد و سبز باشی
به ما هم سر بزن منتظرتیم
سلام عزیزم ممنون
مرسی منم تبریک میگم
هرچی باشه از هیچی بهتره برات آرزوی موفقیت میکنم
یک شبی مجنون نمازش را شکست
/ بی وضو در کوچه ی لیلا نشست / گفت : یارب از چه خوارم کرده ای ؟ / بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟ / مرد این بازیچه دیگر نیستم / این تو و لیلای تو ، من نیستم / گفت ای دیوانه ، لیلایت منم / در رگت پنهان و پیدایت منم / سال ها با جور لیلایت ساختی / من کنارت بودم و نشناختی .
سلام دریا جون!
ممنون که خبرم کردی عزیز!
زیبا بود ولی حیف که ما مسمونا فقط به حرف مسلمونیم نه عمل...حیف!
پایدار باشی!
سلام دوست عزیز
ببخشید که مدتها نبودم حالا هم معلوم نیس که دوباره باشم به هر حال امیدوارم که خوشحال و شاد باشی
روم نمیشه بگم که بیایید تو وبلاگم آخه تار عنکبوت بسته
موفق باشی وخوش
یاحق
با ادب و سلام ....دریای خوبم...از اومدن و بجا گذاشتن رد سراسر مهرت به دل
دریایی ات رسیدم...فهمیدم که هردریایی دریا نیست ...
ازشعر بسیار زیبایی که باخودت همراه کردی ممنونم ای گل...بایادت و بیادت..
فریبرز.....
انشاا...
بسیار خسته ام من و بسیار خسته ام
مثل درختهای پر از بار خسته ام
مثل صدای پنجره ی روبروی باد
مثل سکوت مبهم دیوار خسته ام
مثل غرور زخمی خود در غروب شهر
مثل صدای ریزش آوار خسته ام
دیری است در حوالی ابهام خود گمم
مثل عبور درهم پرگار خسته ام
چون آفتاب ساده ی پاییز روبرو
چون ماه در محاق شب تار خسته ام
حتی پرنده ای ننشیند کنار من
چون چله های خشک سپیدار خسته ام
مانده است بر بلور لبم شعر ناتمام
کرده است چشمهای من اقرار، خسته ام
سنگین شده حضور شب سرد و بی چراغ
از شب که ماند این همه بیدار خسته ام
آه ای طنین پای تو در جاده ماندنی!
برگرد بی صدای تو بسیار خسته ام
باسلام و ادب ...خدا بابای بزرگوار شما و من و همه ی اونایی که از نعمت پدرمحرومندرو رحمت کنه بحق خودش ...
دریا جان ، همسفریم و همه مسافر ...باید صبوری کرد و پذیرفت حکم اورا..
مرسی از محبتهای بسیاری که داری ...با یادت و همیشه بیادت..فریبرز...
سلام گلم
عالی بود.
این ایام رو بهت تبریک میگم.
موفق باشی
سلام
صبح آن شب، که به دریا موجی
تن نمی کوفت به موجی دیگر
چشم ماهی گیران دید
قایقی را به ره آب که داشت
بر لب از حادثه تلخ شب پیش خبر
پس کشاندند سوی ساحل خواب آلودش
به همان جای که هست
در همین لحظه غمناک بجا
و به نزدیکی او
می خروشد دریا
وز ره دور فرا می رسد آن موج که می گوید باز
از شبی طوفانی
سهراب سپهری
سلام عزیزم وبلاگبسیار زیبایی داری لذت بردم
به من هم سری بزن خوشحال میشم من لینکت کردم
[گل]
ما را زغم لاله رخ ات جانی نیست ............بایادت [گل][گل][گل]
سلام خدمت دریا خانم عزیز و مهربون
من بازم اومدم ولی نیومدی بهم سر بزنی واقعا خوشحالم که وبلاگت همه جوره ابدیت و بروزه مطالب خوبی داری بیا پیشم خوشحال میشم . من بازم دارم از ایران میرم برای ظبط اهنگ ها وموزیک ویدئو ها اگه یه کمی دیر شد بهتون سر زدم منو ببخشید ولی هر طوری شده بهتون سر میزنم منتظرت هستم دریا خانم .
با تشکر فراوان
بیا یک سحر عزم صحرا کنیم
در آفاق یک جاده مأوا کنیم
بیا مثل یک رود جاری شویم
شتابنده آهنگ دریا کنیم
خلوص و مناجات پروانه را
از آنسوی گلها تماشا کنیم
اگر یادمان بود و باران گرفت
نگاهی به احساس گلها کنیم
ره عشق در پیش و ما خویش را
برای رسیدن مهیا کنیم !!.
sharmade ke dir omadam bebakhshid
سلام .خوب بود و دوست داشتنی اگه خواستی به دل نوشته ی منم سر بزن .
[گل][گل]....گفتند و پرسیدند اما....اما تو میخواهی همه را اینگونه ببینی و اینگونه
بخواهی ! چه محال است این دیدگاه .... کسی بر تو انگشت گذاشت و نشانت
کرد که در نیافتی ....به خیالت چه بسیارند اینگونه !
غاقل شدی از اینکه : اثر انگشت کسی را در هیج کجای این ناکجا نخواهی یافت...
دریای من ،اثر انگشتی مشابه وجود ندارد ، اشتباه نکن... بیادت..فریبرز[گل][گل]
نازوم دریا ، باشوا دونالوم عزیز............مرسی دریا جان
مرسی دریاجان ...از سبز بودن تو و حضور خوبت قدردانی میکنم...
بیادتم و با یادت ....فریبرز....با احترام
سلام دریا خانم الهی من قربون اون دلت بشم ، خدا نکنه ایشا الله دل دشمنات خون بشه دریا خانم عزیز
امروز صبح شنبه س من تازه از خواب بیدار شدم دارم میرم عجمان تو راه بودم یه کافی نت دیدم اومدم و یه سری هم به اینترنت بزنم که دیدم دریا خانم عزیز قدم روی تخم چشم ما گذاشتند و اومدن پیشمون واقعا این صبح شنبه ای خوشحالم کردی حسابی بازم بیا خوشحال می شم .
با تشکر فراوان
سلام . خیلی از وب شما خوشم اومده . اگه مایل باشید می خوام وبتون رو توی پیوندام اضافهئ کنم . اگه مایل بودید خبرم کنید زود زود .مرسی.
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم
میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
آپپپپپپپپپپم وقت کردین منتظرم
در پناه حق
شهادت حضرت امام محمد تقی جوادالائمه(ع) تسلیت باد
اپم ومنتظر حظور سبزتان
آوازهای رنگی خود را ز سر بخوان !
با برگهای قهوه ای و سرخ و زرد خویش
نقش هزار پرده ای از یادها بکش .....
لختی درنگ کن!
از سطر سطر دفتر یادم عبورکن!
با من کتاب خاطره ها را مرور کن!
تو یادگار عمر به تاراج رفته ای
در روزهای خاطره انگیزت
پیچیده عطر کودکی و نو جوانی ام
من دکمه های لباسم را
با دستهای مهر تو می بندم
در کوچه های خاطره انگیزت
دنبال عمر گمشده می گردم
گلدان شمعدانی و یاسم را
با قطره های مهر تو
آب می دهم
با من بمان!
با من بخوان!
همراه من کتاب زمان را ورق بزن :
زنگ دبستان را زدند...
احمد دوباره کنج حیاط ایستاده است
خورشید کم کمک به نوک کوههای غرب
نزدیک می شود ....
اما هنوز از حسنک نیست یک خبر
معلوم نیست باز چرا دیر کرده است!
فریاد اعتراض حیوانها می رسد به گوش :
بع بع .... مع مع
کبری هنوز پشیمان است
امسال هم دوباره کتابش را
زیر درخت خانه اشان جا گذاشته
چوپان هنوز هم
دست از دروغ گویی خود برنداشته
با اینکه بره های قشنگش را
همین پارسال گرگ
از هم درید و خورد .....
پاییز مهربان!
با من بساز!
با من برای کوچ پرستو غزل بساز!
من هم کتاب عمرو جوانی را
زیر درخت سبز زمان جا گذاشتم
آموختم دروغ نگویم اما
این گرگ نا بکار
یوسف من را
از هم درید .....
............
دارد قطار حادثه از راه می رسد
پیراهنم کجاست ؟؟
فانوس هم که نفت ندارد
کو ماه ؟؟ کو سوار ؟؟
باران حادثه است که می بارد
آن مرد در باران می رود
سد هم شکسته است
پطرس کجاست ؟؟
تاب و توان من هم از دست رفته است
بازی تمام شد!
این دست آخر است ....
تقدیر برد و من
ناباورانه باختم !
اما چقدر خوب
من گرگهای گله خود را شناختم
سلام
خیلی خوب بود من تازه شنیده بودم عالی بود
اگه دوست داشتی یه سری هم به من بزن و نظرتو بگو با تشکر محمد
salam darya jan
khoobi
mer30 aziz babate neveshteye zibayat ke baram gozashti./
love is something silent , but it can be louder than anything when it talks
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند تر خواهد بود