دهکده ی کوچک
خدا همین جا در خانه است..این ما هستیم که برای قدم زدن بیرون رفته ایم
سال هاست به دهکده کوچکم سر نزدم الان هم اتفاقی رد شدم
چقدر خلوت
چقدر خاطره داشتم چقدر دوست وبلاگی داشتم سوت و کور
عین دهکده های ویران که اهالیش مهاجرت کرده باشن
وای دهکده ی کوچک قشنگم حتی نوشتن رو هم از یاد بردم
بزرگ شدیم و داریم ...
دنیا ،دنیای ...
مثل ماهی که نشسته سر آن بام بلند
به غم غربت این خسته ی دلتنگ نخند...
*******
...مثلا شاعره ای را دیدم که چنان محو تماشای فضا بود
که در چشمانش آسمان تخم گذاشت
...بگذار و بگذر...
گذاشتم و گذشتم...
تمام.
به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
پیش چشم همه از خویش یَلی ساخته ام
پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام...
۰۰۰۰۰۰۰
اسمش آدم است اما تو باور نکن
گاهی کاری میکند که از دست هیچ گرگی بر نمی آید
تو بودی
من نبودم
تورفتی
من آمدم
من هم نمی مانم
می روم
چون نه حو صله اش هست
نه توهستی
د.ت.ن: خداونددوستم دارد
خ ن :خوابم یادم بمونه یک خواب عجیب فوق العاده عجیب (من به خواب هام هم باید استغفرالله بگم)
الف ن :محبوب خدا چنان زندگی کن که انگار فردا خواهی مرد مرگ نزدیک است
***
هواشناسی از سرما و یخبندانِ روزهای آینده میگوید ...
چه ساده اند !
همه ی ما مدتهاست از حجم نبودنِ کسی یخ زده ایم....
چون کوه پای حرف خودم ایستاده ام
کوهی که ایستاده به جایی نمی رسد...
شعرهایم
دوست دارند یکبار
تو را از نزدیک ببینند.
کاش می شد شبی
به خواب دفترم
بیایی...
من پس از عشق تو
برعشق جهان میخندم
هرکه آرد سخن دل
به زبان میخندم...
سوخت روزی دلم
آنگونه که خاکسترشد
پس از آن روز به سوز
دگـــــران میخــــندم...
این روزها درآتشی از مذاب گرفتارم خدایا خودت کمکم کن
با دوسٖت وفا کن
که وفا وام الست است
تـرسـم کـه بمـیـرم و
در ایـن وام بـمـانی...
****
زورم می کنند به بله گفتن
من اما...
دوست دارم به تمام دنیا نه بگویم...
به تمام دنیا
...
چین و چروک های صورتم را
که ادامه دهی
به رفتنت می رسی
به زمستانی سخت
به برف
که سال هاست
جای سایه ات
روی سرم می نشیند.
نمیدانم چرا
این عقل
یقه ی دلم را
رها نمیکند؟
مگر تقصیر من است
که تو را
با دلم میخواهم و
با عقلم جور درنمی آیی؟؟
در آخر،
ما حرف های دشمنان مان را
از یاد می بریم،
اما
سکوت دوستانمان را
هرگز ...
تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
مقایسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد
افشین_یداللهی
لحظاتی پر از خدا...
خیلیا انتظارشو نداشتند
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند "صبح" تو را " ابرهای تار"
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه است که قربانیات کنند
بد مثل من... مثل تو...
خوب مثل کسی که نیست...
یا خواستند که نباشد...
****************
خیلی دوست داشتم محبوب خدا باشم
نیستم
خدا به فرشته هاش بگه :گوش کنید ببینید فرشتم چی می خواد
براش زود فراهم کنید ...
ولی...
نیستم
من بد هستم
نه از خودم فرار کرده ام
نه از شما
به جستجوی کسی رفته ام که
مثل هیچ کس نیست
نگران نباشید
یا با او
باز می گردم
یا او
بازم می گرداند
تا مثل شما زندگی کنم.
از نگــــاهت تــــا دلــــم
رنــــگین کمــــان گــــل مـی کـــند
بــــا تـــو بـــایـــد
مثــــل بــــاران حـــرف زد
ماه من ...
مبادا گرفته باشی
که شهری را بخاطرت
به نماز آیات وا می دارم
****
گفتند که او عاشق گیسوی کمند است
مو های من از عصر همان روز ، بلند است
****
با اینکه در حوالیِ چشمم ندارمت
اما همیشه کنج دلم دوست دارمت!
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سربه تایید تکان دادی و گفتی آری !
(عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش می داری )
ای که نزدیک تری از من دلتنگ به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من رفیق توام ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به -غزل گریه- ی هر روز..به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری ...
تو مرا آزردی...
که خودم کوچ کنم از شهرت..
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت....
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی.....
برنمی گردم ، نه !!!!!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد...
*************
عاشق اولدوم کی یاریم دردیمه درمان ائلیه
یوخ که هر درده سالا.دیده نی گریان ائلیه
عاشق اولدوم کی تاپام بلکه غریبلیک داواسین
نه بیلئیدیم اوزو درد دی.کی پریشان ائلیه
گوزلریم گونده قان آغلار نه یازمیش بومنه
کی منی یار گوزونه خار مغیلان ائلیه
تقصیر خودم نیست اگر داغ و کبودم...
حرف تو که آید به میان ، سخت حسودم…
تقصیر تو هم هست که با طرز نگاهت،
آرام خزیدی به تن و تارم و پودم...
می خواستم از جاذبه ات فاصله گیرم،
اما نشد و عشق تو سر زد به وجودم…
ای کاش فقط سر زده بود ...آمد و ماند و
در گیر خودش کرد ...من و بود و نبودم…
تکثیر شدی در همه ی ثانیه هایم
در خوابم و در اشکم و در ذکرو سجودم …
آنقدر که جز چهره ی تو هیچ ندیدم…
آنقدر که جز وصف تو چیزی نسرودم…
با حضرت حافظ کمی از عشق تو گفتم…
فرمود مراعات کنم حد و حدودم…
***
هر که باران باشد
روی چشم همه ی پنجره ها جا دارد ...
عید غدیر خم مبارک
***
اللهم عجل لولیک الفرج
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشه آل سعود را
یارب به حق ناقه صالح عذاب کن
نسل به جای مانده قوم ثمود را
افتاده دست ابرههها خانه خدا
سجیل کو که سر شکند این جنود را
چیزی به غیر وهن ندارد نمازشان
باید شکست بر سر آنها عمود را
ای واجبالوجود ز لوث وجودشان
کی پاک میکنی همه مُلک وجود را
انکار میکنند هرآنچه که بوده را
اصرار میکنند هرآنچه نبود را
جده، یمن، مدینه، غدیر از قدیمها
این قوم میخرند تمام شهود را
کو وارث کسی که در قلعه کنده است
تا بشکند دوباره غرور یهود را
اسپند روز آمدنش کور میکند
یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را...
اسماعیل سمبل است،اسماعیل قرارنیست کشته شود بلکه این سمبل است که قربانی شود،اسماعیل سمبل وابستگیهاست... وابستگی های دنیوی ، وابستگی به فرزند ، وابستگی به پدر و به مادر ،و وابستگی به مال و ثروت ، غرور ، حسادت ، خودشیفتگی و بخل و،...
چراعیداست ...چون روزی که قطع وابستگی میکنی باید عید بگیری باید شاد باشی وجشن بگیری... به تعدادسالهای عمرمان حداقل باید یک قربانی بدهیم امسال غرورم را قربانی می کنم سال دیگر حسادتم را و و... سالیان دیگر...
تاسرانجام خالی از هرگونه دلبستگی، اماده درک حضور الهی باشیم آنگاه است که به مقام ابراهیم میرسیم وباتمام وجود تسلیم میشویم ...
****
شهریور هم رفتارش عاشقانه است...!
فقط ادعا میکند گرم است...،،
ولی...،، دیدی چند شب، چه کرد...؟
گرد و خاک کرد ...!
بعد هم بُغض کرد ...و بُغضش ترکید...!
گوشَت را بیاور جلو ... بین خودمان باشد ...،،،
گمان کنم عاشق پاییز شده است...!!
دلش گیر پاییز است...!
دلم نمیاید به او بگویم ،وقتی به پاییز میرسی تمام شده ای...!!!
یعنی انگار قسمت عاشقی همین است....
کاش میشد تمام نشد و رسید ....
کاش میشد ...!!!
غصه هات رو به برگ درختان آویزان کن چند روز دیگر میریزند ....
برای مردن!
کافی ست
از ایوان یک خاطره پایین بپری...
****
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
سفری بی همراه،
گم شدن تا ته تنهایی محض،
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
از سفرترسیدی،
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم...
***
وجــــدان یعنیـــــــ :
رنجیـــدن دستــــــــ خودتــــــــ نیستـــــــ !
رنجانــــدن که دستــــــــ خودتــــــــ استــــــــ … !!
که این بازار و این کو را نمیدانم نمیدانم...
یه مدت نیستم شایدم تا همیشه
روزگار، ای بی مروت فتنه ی «ایمان سِتان»
هر چه می خواهی بگیر اما «امانم» را مگیر
سری نمیزنی چرا به قاب های خالی ام
هزار بار گفته ام که من همین حوالی ام
امروزبرگی از برگ های عمرم افتاد
6/27
27سال پیش همین روز گریه کردم
زندگی هدیه ی خداوند به توست
هدیه ام مبارک
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب كهف روزى چند
پى نيكان گرفت و مردم شد
*************
دعای من قبلا:خدایا همه ی ما را عاقبت بخیر کن
دعای من الان :خدایا لحظه به لحظه مان را بخیر کن

يوسف مي دانست که تمام درها بسته اند ؛
اما بخاطر خدا و تنها به اميد او ،
به سوي درهاي بسته دويد و تمام درهاي بسته برايش باز شد ...

اگر تمام درهاي دنيا هم به رويت بسته شدند ؛
تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوي درهاي بسته بدو ،
چون :
خــداي تــو و يوســف يکـيــسـت ...
سَـــرسَـــری رد شـــو،
و ..
زنـــــدگـــــی کـن!
دقّــــت،
دق اَت مــــی دهـــــد!
زیاد به این حرف معتقد نیستم ولی ای کاش بودم بیخیالی عالمی دارد
Design By : Night Melody |