دریای جان

هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...

دریای جان

هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...

کاش بچه بودم

آدم ها همه می پندارند که زنده اند. برای آنها تنها نشانه ی حیات، بخار گرم نفس هایشان است! کسی از کسی نمی پرسد: آهای فلانی! از خانه دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟...  

 

آدما خنده هاشون همیشه از دل خوشی نیست، گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست، گاهی دل این قدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره، یه جمله ی ساده گاهی چقدر واست غم میاره..  

   

چه ساده بودم

آن هنگام که می پنداشتم

ترکیدن بادکنک آبی من،

ناگوارترین حادثه ی عالم است!

کاش بچه بودیم و چیزی نمی فهمیدیم... 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
سلام همسایه های ۵ شنبه 10 مرداد 1388 ساعت 08:03 ب.ظ http://rezatehranii5.blogsky.com

سلام.ممنون سر زدی

اصلان یکشنبه 11 مرداد 1388 ساعت 10:56 ب.ظ http://love1374.blogsky.com

سلام دوست عزیز انگار مارو دیگه از یاد بردی دیگه نمی خوای پیش ما بیای؟

مهدی لقمانی ***دفتر عشق سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 05:02 ب.ظ http://daftareshghe.blogsky.com

[گل]سلام دوست عزیز خوبی؟[گل]
[گل]دفتر عشق به روز شد[گل]
[گل]منتظر حضور شما هستم[گل]
[گل]شاد باشی[گل]

[قلب][قلب][قلب][قلب][قلب]
قلب من بازیچه نبود ، عشق تو خیالی بیش نبود!
من که در خیال تو نیز دلم شکست ،
من که در خیال تو نیز چشمهایم بارانی شد!
[قلب][قلب][قلب][قلب][قلب]

alireza چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 08:26 ق.ظ http://hejab-islami.persianblog.ir/

سلام
جالب بود
با"چه لذتی دارد این حجاب" به روزم
خوشحال میشم تشریف بیارین
یا علی

تنهاعشق چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 06:16 ب.ظ http://sezavaree-eshgh.blogsky.com

سلام دریا جونم چطوری؟
ممنونم که بهم سر می زنی این مطلبت خیلی قشنگه.
منتظر حضور باشکوهت هستم.

www.whoami.blogsky.com چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 06:16 ب.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

سلام دریا جون.خوبی عزیزم. شعر قشنگی بود .ممنونم که خبرم کردی.

مهرداد پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 07:49 ق.ظ http://www.fcbarcafcb.blogfa.com

خری امد به سوی مادر خویش !

بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری
اگر تو بچه ات رو دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان
تو را من دوست دارم بیشتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل
یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتکی زد
کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت
به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من
به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن
برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش
به افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله
همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید
وصال عقد ایشان را نمایید
دوشیزه خر خانوم آیا رضایی؟
به عقد این خر خوش تیپ درآیی
یکی از حاضرین گفتا به خنده
عروس خانوم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر پرسید
که خر خانم سرش یکباره چرخید
خران عرعر کنان شادی نمودند
به یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی
برای این دو خر در زندگانی

سلام همسایه های ۵ پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 08:39 ب.ظ http://rezatehranii5.blogsky.com

سلام.ممنون سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد